سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اصالت مهدویّت و انکار ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) از سوى برخى از

سه شنبه 90/12/16, 12:1 عصر



اصالت مهدویّت و انکار ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) از سوى برخى از مغرضان و متعصّبان 
مسأله مهدویّت و عقیده به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام)، یکى از مسائل بسیار مهمّ و مشهور اسلامى است که ریشه هاى ثابت آن در کتاب و سنّت ـ آیات و روایات ـ قرار داشته، و در منابع و مدارک اهل سنّت نیز درباره آن از پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)وائمّه معصومین(علیهم السلام)، و صحابه و تابعین روایت شده است، وحتّى در معروفترین و معتبرترین و اصولى ترین منابع حدیثى اهل سنّت مانند «مسند احمد حنبل»( [38] ) و «صحاح ستّه»( [39] ) روایات مربوط به آن حضرت به فراوانى آمده است. 
با این حال، برخى از متعصّبان، مغرضان و کج اندیشان، و یا افراد عنود و لجوج، ویا بالاتر از آن، تحصیل کرده هاى از خود راضى ـ از اهل سنّت ـ که علم و دانش خود را بالاتر از حقّ و حقیقت مى پندارند، و همه چیز را با معلومات ناقص خود مى سنجند، و به هرچه با معلومات ناقص شان سازگار نباشد با دیده تردید و انکار مى نگرند، و زبان به ایراد و اعتراض مى گشایند، موضوع بدین روشنى را مخدوش نموده، و پس از گذشت چهارده قرن از این واقعیّت ـ در عصر تمدّن و فرهنگ ـ تمام مطالب کتابهاى خودشان را نادیده گرفته، و عقیده به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) را افسانه اى پنداشته اند که فقط شیعه معتقد به آن است!!( [40] ) 
غافل از این که مسأله مهدویّت و عقیده به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) در اسلام، مسأله اى اصیل و ریشه دار است، و اختصاص به «تشیّع» ندارد، و قبل از این که یک عقیده «شیعى» باشد، یک عقیده اسلامى ثابت و خالص است که مدّت چهارده قرن از عمر آن مى گذرد، و در طول این مدّت پیوسته مورد اتّفاق و اجماع عموم مسلمانان بوده، و علما، دانشمندان، نویسندگان، محققان ومحدّثان ـ از شیعه و سنّى ـ در این باره کتابها، رساله ها و مقاله ها نوشته اند، تا آنجا که هم اکنون بیش از پنجاه جلد کتاب معتبر مستقل درباره وجود مقدّس حضرت مهدى(علیه السلام) از علماى اهل سنّت( [41] ) و متجاوز از یکهزار جلد کتاب مستقل در مسأله مهدویّت در دست است( [42] ) که این خود دلیل قاطعى بر اصالت مسأله مهدویّت و ریشه دار بودن این عقیده است. 
البته ما در اینجا در مقام پاسخگویى به افتراهاى نارواى این گونه افراد عنود و ماجراجو نیستیم. و پیش از این، دانشوران، پژوهشگران و اندیشمندان آزاد اندیش و منصف جهان در این باره حقّ مطلب را ادا کرده، و پاسخ یاوه گوئیهاى آنان را داده اند، ولى آنچه گفتن و نوشتن آن بر یک انسان مسلمان با ایمان لازم است و به صراحت باید اعلام نماید این است که،مهدى موعود(علیه السلام) یک انسان عادى و یا قهرمان خیالى نیست، بلکه او حجّت خدا، و جانشین پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)، و مردى الهى و آسمانى، و مظهر قدرت خداوند است که پذیرش و انکار او از سوى شخصى یا گروهى، ذرّه اى از شکوه و عظمت او نمى کاهد، زیرا او چون مهر تابان و خورشید فروزانى است که سرانجام به هر خانه اى خواهد تابید، و از هر روزنه اى خواهد درخشید، و هرگز تیرگى اندیشه جاهلان و تنگ نظرى خفّاشان، از نور افشانى آن آفتاب عالمتاب مانع نخواهد شد. 
شب پره گر وصل آفتاب نخواهد***رونق بازار آفتاب نکاهد 
آرى! ظهور مبارک حضرت مهدى(علیه السلام) از وعده هاى حتمى پروردگار است، و خداوند در وعده هایش تخلّف نمىورزد، و بى شک قیام شکوهمند آن مصلح پیروز تحقّق خواهد یافت، و دنیا را آن چنان که پر از ظلم و جور شده، از عدل و داد پر خواهد نمود و انکار منکران، لحظه اى آن را به تأخیر نخواهد انداخت. 
همچنین اعتراض معترضان، که بدون توجّه به دلایل روشن و براهین آشکار، بى مهابا به پیش مى تازند، و از شنیدن حقّ و پذیرفتن آن امتناع مىورزند، در تحقّق ظهور آن مصلح الهى هیچ گونه اثرى نخواهد داشت، و ظهورش بدون تردید به وقوع خواهد پیوست، و کسى را یاراى مقاومت در برابر آن نخواهد بود. 
(وَیَسْتَنْبِؤُنَکَ أحَقٌّ هُوَ قُلْ اِی وَرَبّی إنَّه لَحَقٌّ وَما أنْتُمْ بِمُعْجِزین).( [43] ) 
«از تو مى پرسند آیا به راستى آن حقّ است؟ بگو: آرى! به پروردگارم سوگند، که آن حقّ است و شما هرگز راه فرارى ندارید».( [44] ) 
(فَوَرَبِّ السَماءِ وَالأَرض أنّه لَحَقٌّ مثلَ ما أنّکُمْ تَنْطِقونَ).( [45] ) 
«به پروردگار آسمان و زمین سوگند، که این وعده، همانند این که شما با یکدیگر سخن مى گویید حقّ و حقیقت است». 
3 ـ ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) از دیدگاه صحابه و تابعین 
اگر ما از این قرن خودمان ـ که قرن چهاردهم هجرى، و عصر برخوردها، تضادها، و ستیز مکتبها و تمدّنهاست ـ بگذریم، و بخواهیم این مسأله را تا عصر رسالت رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)مورد بررسى قرار دهیم، مى بینیم که اصل مسأله مهدویّت و ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) در چهارده قرن گذشته، بین تمام مسلمانان مطرح بوده است، و صحابه بزرگ رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) و تابعین، و سپس تابعین تابعین، و سایر طبقات روات، از آن زمان تا به امروز، روایات مربوط به آن حضرت را با تمام مشخّصات، اوصاف و نشانه ها روایت نموده، و علما و محدّثان بزرگ اسلامى نیز آنها را در کتابهاى خود گردآورى نموده، و حتّى برخى از آنان در این خصوص کتابهاى مستقلّى تألیف کرده اند.
بسیارى از شخصیّتهاى سرشناس علمى، ادبى و سیاسى نیز ایمان و عقیده خود را نسبت به این موضوع، در اشعار و کتاب ها اظهار داشته اند و در موارد متعدّدى اصالت این عقیده را مورد تأیید قرار داده، و در فرصت هاى مناسب سخنانى در این رابطه ابراز داشته اند که در کتب تاریخ ثبت گردیده تا در اختیار آیندگان قرار بگیرد. 
در این زمینه، شواهد بسیار زیادى از کتب حدیث، تاریخ، تفسیر، لغت، جغرافى، رجال، عقاید، کلام، و حتّى شعر و ادب ـ از عربى و فارسى ـ در دست داریم که نشانه اصالت مهدویّت و حقیقت این اعتقاد بزرگ اسلامى است. اینک قسمتى از آنچه که در این زمینه از شخصیتهاى علمى، ادبى و سیاسى نقل شده، مى آوریم: 
ابن عبّاس مى گوید: 
«شبها و روزها سپرى نمى شود ـ جهان به پایان نمى رسد ـ جز این که جوانى از ما اهل بیت زمام اُمور را به دست مى گیرد که دستخوش فتنه ها نمى شود و خود فتنه بر نمى انگیزد. 
گفته شد: چگونه است که پیر مردان شما از آن محروم مى شوند و جوانان شما به آن مى رسند؟! 
گفت: آرى! این امانت خدا است، به هرکس بخواهد عطا مى فرماید».( [46] ) 
ممکن است کسى خیال کند که ابن عبّاس، شخص دیگرى غیر از حضرت مهدى(علیه السلام)را قصد کرده است، ولى روایات صریحى که مکرّراً از او نقل شده، آن را توضیح مى دهد که منظور، همان مهدى موعود(علیه السلام) است.( [47] ) 
عبداللّه بن عمر مى گوید: 
«مهدى(علیه السلام) کسى است که حضرت عیسى(علیه السلام) از آسمان بر او نازل مى شود و پشت سر او نماز مى خواند».( [48] )
عثمان بن عفّان مى گوید: 
«از رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) شنیدم که مى فرمود: امامان بعد از من دوازده نفرند که نُه نفر آنها از فرزندان حسین(علیه السلام) هستند. و مهدى این اُمّت از ما ـ اهل بیت ـ است. 
هرکس که بعد از من به آنها تمسّک جوید، به ریسمان الهى تمسّک جسته، و هرکس از آنها دورى گزیند، از خداى تعالى دورى گزیده است».( [49] ) 
حذیفة بن یمان مى گوید: 
«از پیامبر اکرم شنیدم که فرمود: واى بر این اُمّت از دست پادشاهان ستمگرى که بندگان خدا را مى کشند و آنها را مى ترسانند... هنگامى که خداوند اراده کند که عظمت و عزّت اسلام را باز گرداند همه ستمگران سرکش و عنود را هلاک مى سازد که او بر هرچه بخواهد، قادر است. او این امّت را پس از آن که تباه شده اند، اصلاح مى کند. اى حذیفه! اگر از عمر دنیا جز یک روز باقى نمانده باشد، خداوند آن روز را به قدرى طولانى مى سازد تا این که مردى از اهل بیت من جهان را مالک شود، و اسلام را آشکار و ظاهر گرداند، و خداوند هرگز در وعده خود تخلّف نمىورزد».( [50] ) 
طاووس یمانى مى گوید: 
«بسیار دوست داشتم که نمیرم تا آن که زمان حضرت مهدى(علیه السلام) را درک کنم، زیرا در آن زمان به پاداش نیکوکاران افزوده مى شود، و از گناه گنه کاران جلوگیرى مى شود، و آن حضرت مال را به فراوانى بخشش مى کند، و بر مسئولین کشورى بسیار سخت مى گیرد، و بر بى نوایان بسیار رؤوف و مهربانست».( [51] ) 
ابن سیرین مى گوید: 
«به طور قطع، حضرت مهدى(علیه السلام) بر بسیارى از پیامبران برترى دارد».( [52] ) 
کعب الاحبار مى گوید: 
«من مهدى(علیه السلام) را در اسفار ـ کتابهاى ـ همه پیامبران مى یابم، که در داورى او هیچ ستم و تباهى وجود ندارد».( [53] ) 
همو در جاى دیگرى مى گوید: 
«مهدى قائم(علیه السلام) که از نسل على بن ابى طالب(علیهما السلام) است در اخلاق و اوصاف، شکل و سیما، هیبت وشکوه چون عیسى بن مریم(علیه السلام) است. خداى تعالى آنچه به پیامبران داده، به او نیز با اضافات بیشترى خواهد داد».( [54] ) 
صعصعة بن صوحان مى گوید: 
«آن شخص بزرگوارى که حضرت عیسى(علیه السلام) پشت سر او نماز مى گزارد، دوازدهمین نفر از عترت رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) و نهمین نفر از فرزندان امام حسین(علیه السلام)است. اوست خورشید فروزانى که از مغرب طلوع مى نماید، در بین رکن و مقام ـ در کنار کعبه ـ ظاهر مى شود، و زمین را ـ از وجود ستمگران ـ پاک مى سازد، و ترازوى عدل را برقرار مى نماید، به طورى که هیچ فردى به فرد دیگرى ستم نخواهد کرد».( [55] ) 
زید شهید(رضی الله عنه) مى فرماید: 
«خداوند به وسیله ما شناخته مى شود، و به وسیله ما پرستیده مى شود، و ماییم راهنمایان به سوى خدا. محمّد مصطفى(صلى الله علیه وآله وسلم)از ماست. على مرتضى از ماست. و مهدى، قائم این اُمّت، از ماست... خداوند او را بعد از امامت امامان معصوم(علیهم السلام)ظاهر مى گرداند، و او دنیا را پر از عدل و داد مى کند همان گونه که پر از ظلم و ستم شده است».( [56] ) 
شعر حکیم بن عیّاش کلبى، شاعر بنى اُمیّه: 
در بیشتر منابع تاریخى که توسّط مورّخان عامّه تألیف شده نوشته اند که: وقتى جناب زید فرزند رشید امام چهارم، بر ضدّ حکومت جبّار هشام بن عبدالملک قیام کرد و سرانجام به شهادت رسید و پس از مرگ، بدنش را در کوفه به دار آویختند، حکیم بن عیّاش کلبى که از دشمنان سرسخت خاندان نبوّت بود، این شعر را خطاب به بنى هاشم گفت: 
صَلبنا لَکمْ زیداً على جذعِ نَخلَة***وَلَم أرَ مَهْدیّاً عَلى الجذع یُصْلبُ 
«زید انقلابى شما را بر تنه نخلى به دار آویختیم، و من فکر نمى کنم که مهدى بر تنه نخل آویخته شود». 
مقصود شاعر این است که آن مهدى که ظهور مى کند، فاتح همه کشورها مى شود و بر تمام ممالک مستولى مى گردد، پس چگونه ممکن است جناب زید که بر تنه نخل به دار آویخته شد، مهدى موعود باشد؟!! 
بعضى از مورّخان عامّه و برخى از همفکرانشان از منحرفان و روشنفکرها، این شعر را دلیل بر افسانه بودن مسأله مهدویّت گرفته اند، در صورتى که همین شعر دلیل بر واقعیّت داشتن مسأله مهدویّت است، زیرا همین شعر که در اوایل قرن دوّم هجرى گفته شده است به خوبى گواه بر این مطلب است که حتّى متعصّبان بنى اُمیّه نیز مى دانستند که مهدى موعود(علیه السلام)ازدودمان رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) واز نسل مطهّر على و فاطمه(علیهما السلام) است و همان گونه که در روایات آمده است او بر ضدّ دولت هاى جبّار وخودکامه قیام مى کند و پیروز مى شود، و لذا این شاعر مى گوید: اگر شما جناب زید را «مهدى» و نجات دهنده مى دانید نمى بایست شکست بخورد و کشته شود، یعنى آنچه ما درباره مهدى(علیه السلام)شنیده ایم این نیست که او مصلوب مى شود. 
بنابراین، آیا این شعر دلیل بر سابقه ذهنى مردم نسبت به مسأله مهدویّت است، یا نشانه افسانه بودن ظهور مهدى موعود؟ قضاوت با خواننده است.( [57] ) 
گفتار منصور خلیفه عبّاسى: 
سیف بن عمیره نقل مى کند: روزى در نزد ابوجعفر منصور ـ خلیفه عباسى ـ بودم که خود آغاز سخن کرد و به من گفت: اى سیف! به ناچار ندا کننده اى از آسمان به نام مردى از فرزندان ابوطالب ندا خواهد کرد. 
گفتم: اى امیر! شما هم این مطلب را روایت مى کنى؟ 
گفت: آرى! به خدایى که جان من در دست قدرت اوست که من این موضوع را با دو گوش خود شنیده ام. 
گفتم: من این حدیث را پیش از این نشنیده بودم. 
گفت: اى سیف! این حدیث حقّ است، و چون چنین است ما سزاوارتریم که آن را اجابت نماییم. بدان که منادى به نام مردى از عمو زادگان ما ندا خواهد کرد. 
گفتم: مردى از فرزندان فاطمه؟ 
گفت: آرى، اى سیف اگر این مطلب را از محمّد بن على ـ امام باقر(علیه السلام) ـ نشنیده بودم، آن را براى تو بازگو نمى نمودم، ولى گوینده محمّد بن على(علیهما السلام)است، و در همه روى زمین کجا مى توان کسى را مانند او پیدا کرد؟( [58] ) 
گفتار هارون الرشید: 
سلیمان بن اسحاق ـ که خود از بنى عبّاس و از نواده هاى عبداللّه بن عبّاس است ـ گوید: پدرم براى من نقل کرد که روزى نزد هارون الرشید بودم که از «مهدى» و عدالت او سخن به میان آمد، و سخن در این باره به درازا کشید. 
آنگاه هارون الرشید گفت: گمان من این است که شماها چنین مى پندارید که پدر من ـ مهدى عبّاسى ـ همان مهدى موعود است!! ولى من به شما مى گویم که پدرم از پدرانش، از ابن عبّاس، و او از پدرش عبّاس بن عبدالمطلب براى من نقل کرد که پیامبر خطاب به عبّاس فرمود: 
اى عمو! دوازده نفر ازفرزندان من امام خواهند بود. حوادث ناگوارى روى خواهدداد، و روزگار بسیار سختى فراخواهد رسید، آنگاه مهدى(علیه السلام) که ازفرزندان من است ظاهر مى شود، و خداوند امر او را در یک شب اصلاح مى نماید، او سراسر زمین را پر از عدل مى کند همان گونه که پر از ستم شده است، آنگاه هر چه خدا بخواهد در زمین حکومت مى کند.( [59] ) 
4 ـ عقیده به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) از نظر اقوام و ادیان 
انتظار ظهور یک مصلح بزرگ آسمانى، و امید به آینده و استقرار صلح و عدل جاویدان، امرى فطرى و طبیعى است که با ذات و وجود آدمى سر و کار داشته و با آفرینش هر انسانى همراه است و زمان و مکان نمى شناسد و به هیچ قوم و ملّتى اختصاص ندارد. 
از این رو، همه افراد طبق فطرت ذاتى خود مایلند روزى فرا رسد که جهان بشریّت در پرتو ظهور رهبرى الهى و آسمانى و با تأیید و عنایت پروردگار، از ظلم ظالمان و ستم ستمگران نجات یافته، شور و بلوا در جهان پایان پذیرد و انسانها از وضع فلاکت بار موجود نجات یابند و از نابسامانى و نا امنى و تیره روزى خلاص شوند و سرانجام به کمال مطلوب و زندگى شرافتمندانه اى که انسان است، نایل آیند. 
به همین دلیل، در تمام ادیان و مذاهب مختلف جهان از مصلحى که در آخر الزمان ظهور خواهد نمود و به جنایتها و خیانتهاى انسانها خاتمه خواهد داد و شالوده حکومت واحد جهانى را بر اساس عدالت و آزادى واقعى بنیان خواهد نهاد، سخن به میان آمده و تمام پیامبران و سفیران الهى در این زمینه به مردم با ایمان جهان، نویدهایى داده اند. 
در این زمینه، یکى از نویسندگان معروف چنین مى نویسد: 
«موضوع ظهور و علایم ظهور، موضوعى است که در همه مذاهب بزرگ جهان واجد اهمیّت خاصّى است. صَرفِ نظر از عقیده و ایمان که پایه این آرزو را تشکیل مى دهد، هر فرد علاقه مند به سرنوشت بشریّت، و طالب تکامل معنوى وقتى که از همه نا امید مى شود، و مى بیند که با وجود این همه ترقّیات فکرى و علمى شگفت انگیز، باز متأسّفانه، بشریّت غافل و بى خبر، روز به روز خود را به سوى فساد و تباهى مى کشاند و از خداوند بزرگ بیشتر دورى مى جوید، و از اوامر او بیشتر سرپیچى مى کند; بنا به فطرت ذاتى خود متوجّه درگاه خداوند بزرگ مى شود، و از او براى رفع ظلم و فساد یارى مى جوید. 
از این رو در همه قرون و اعصار، آرزوى یک مصلح بزرگ جهانى در دلهاى خداپرستان وجود داشته است. و این آرزو نه تنها در میان پیروان مذاهب بزرگ، مانند: زرتشتى و یهودى و مسیحى و مسلمان، سابقه دارد، بلکه آثار آن را در کتاب هاى قدیم چینیان و در عقاید هندیان، و در بین اهالى اسکاندیناوى و حتّى در میان مصریان قدیم و بومیان و حتّى مکزیک و نظایر آنها نیز مى توان یافت».( [60] ) 
آرى! عقیده به ظهور یک مصلح بزرگ آسمانى در پایان جهان، یکى از مسایل بسیار مهمّ و حسّاسى است که نه تنها در آیین مبین اسلام، بلکه در همه ادیان آسمانى، و نه تنها در میان پیروان ادیان و مذاهب بلکه در نزد بسیارى از مکاتب مختلف جهان سابقه دیرین دارد، و تمامى پیروان ادیان بزرگ عالم از مسیحیان، کلیمیان و زرتشتیان گرفته تا پیروان مکتب هاى الحادى، همه و همه بدان عقیده دارند. 
ناگفته نماند که پیروان ادیان و مذاهب گوناگون، و دیگر ملل و اقوام گذشته و مکاتب مختلف جهان درباره نام آن بزرگوار باهم اختلاف نظر دارند، مسلمانان او را «مهدى موعود منتظر(علیه السلام)»، و پیروان سایر ادیان ومکتبها و ملّتها و توده هاى محروم، وى را «مصلح جهانى» یا «مصلح غیبى»، یا «رهاننده بزرگ» یا «نجات بخش آسمانى» و یا «منجى اعظم» مى نامند; ولى در باره اوصاف کلّى، برنامه هاى اصلاحى، تشکیل حکومت واحد جهانى بر اساس عدالت و آزادى، و ظهور او در آخرالزمان اتّفاق نظر دارند. 
جالب توجّه این که حتّى در این اواخر نیز، این عقیده در بین گروهى از دانشمندان و فلاسفه بزرگ جهان به عنوان: «لزوم تشکیل حکومت واحدجهانى» درسطح وسیعى مطرح گردیده است: 
«در عصر اخیر دوشادوش پیشرفت همه جانبه اى که در تمام مسایل علمى نصیب بشریّت شده، این ایده و عقیده نیز از مرز ادیان و مذاهب قدم فراتر نهاده و به عنوان یکى از مهمترین مسایل حیاتى مورد بحث و بررسى قرار گرفته است».( [61] ) 
آرى خواننده گرامى! امروز بسیارى از اندیشمندان و فلاسفه مشهور جهان نیز عقیده دارند که با پیشرفت سریع صنعت و تکنولوژى، زندگى ماشینى، رقابت هاى نا سالم نظامى، بازیهاى خطرناک سیاسى، و احساس یأس و نا امیدى در بین جوامع بشرى براى رهایى از اوضاع نا بسامان کنونى، تشکیل حکومت واحد جهانى بر اساس عدالت و آزادى لازم و ضرورى است.( [62] ) 
بنابراین، برغم افکار بیمارگونه کوته نظران کج اندیش که مى پندارند مسأله مهدویّت و انتظار ظهور یک رهبر بزرگ آسمانى در پایان جهان، از مختصّات مسلمانان و یا از عقاید خاص شیعیان است و مى کوشند تا با تلاش مذبوحانه خود آن را در یک مکتب خاصّ محصور کنند، این مسأله اختصاص به مسلمانان و شیعیان ندارد; بلکه یک اعتقاد عمومى مشترک است که همه اُمّتها و ملّتها و پیروان ادیان ـ و حتّى مکاتب مختلف، فلاسفه، دانشمندان و اندیشمندان واقع بین جهان نیز ـ در این عقیده و مرام باهم شریک اند.( [63] ) 
اصالت اعتقاد به ظهور مُنجى 
عقیده به ظهور یک نجات دهنده بزرگ آسمانى و امید به یک آینده روشن که در آن، نگرانیها و هراسها مرتفع گردد، و به برکت ظهور یک شخصیّت ممتاز الهى همه تاریکیها از پهنه گیتى برچیده شود، و ریشه ظلم و جهل و تباهى از روى کره زمین برکنده شود، یک اعتقاد عمومى ثابت است که همواره در همه وقت، در همه جا، و در همه زمانها بین تمام ملّتها شایع و رایج بوده است. 
بر اساس تحقیقات پژوهشگران مسایل اسلامى، این عقیده در طول دوران زندگى انسانها پیوسته در میان همه ملّتها و پیروان ادیان بزرگ موجود بوده، و حتّى اقوام مختلف جهان چون: اسلاوها، ژرمنها، اسنها و سلتها، نیز معتقدند که سرانجام باید پیشوایى در آخر الزمان ظهور کرده، بى عدالتى ها را از بین برده، حکومت واحد جهانى تشکیل داده، و در بین مردم بر اساس عدالت و انصاف داورى کند. 
آنچه از تاریخ اُمّتها استفاده مى شود این است که: مسأله عقیده به ظهور یک رهبر مقتدر الهى و آمدن مصلحى در آخر الزمان به نام مُنجى موعود جهانى به قدرى اصیل و ریشه دار است که در اعماق دل ملّتها و پیروان همه ادیان الهى، و تمام اقوام و ملل جهان جا گرفته است تا جایى که در طول تاریخ بشریّت، انسانها در فراز و نشیب هاى زندگى، با یادآورى ظهور چنین رهبر مقتدرى، پیوسته خود را از یأس و نا امیدى نجات داده، و در انتظار ظهور آن مصلح موعود جهانى در پایان جهان، لحظه شمارى مى کنند. 
براى اثبات این مطلب، کافى است بدانیم که عقیده به ظهور یک «نجات دهنده» حتّى از نظر یهود و نصارى نیز قطعى است. و حتّى این که در میان همه طوایف یهود و همه شاخه هاى مسیحیّت وجود این عقیده قطعى و مسلّم است. 
اینک براى توضیح بیشتر به مطالبى که در این زمینه مى آوریم، توجه فرمایید. 
انتظار ظهور «منجى» در بین یهود و نصارى 
نویسنده آمریکایى کتاب «قاموس مقدّس»، درباره شیوع اعتقاد به ظهور، و انتظار پیدایش یک «منجى بزرگ جهانى» در میان قوم «یهود» چنین مى نویسد: 
«عبرانیان منتظر قدوم مبارک «مسیح» نسلاً بعد نسل بودند، و وعده آن وجود مبارک . . . مکرّراً در «زبور» و کتب انبیا، على الخصوص، در کتاب «اشعیا» داده شده است. تا وقتى که «یحیاى تعمید دهنده» آمده، به قدوم مبارک وى بشارت داد، لیکن «یهود» آن نبوآت (پیشگوییها) را نفهمیده با خود همى اندیشیدند که «مسیح» (سلطان زمان) خواهد شد، و ایشان را از دست جور پیشگان و ظالمان رهایى خواهد داد، و به اعلا درجه مجد و جلال ترقّى خواهد کرد».( [64] ) 
نویسنده کتاب «قاموس کتاب مقدّس» در کتاب خود ازیهودیان، زبان به شکایت مى گشاید که دعوت عیساى مسیح را بعد از آن همه اشتیاق و انتظار، سرانجام نپذیرفتند و او را مسیح واقعى نپنداشتند و او را با مسیح موعودى که سلطان زمان خواهد بود و منجى واپسین و مژده اش را کتاب مقدّسشان داده بود و سالها در انتظارش در التهاب سوزان لحظه شمارى مى کردند، مطابق نیافتند. از این رو، با او به دشمنى برخاستند، حتّى وى را جنایتکار به ملّت اسرائیل، و تعالیمش را، ضدّ آرمان اساسى کتب مقدّس «عهد عتیق» (تورات و ملحقات آن) دانستند، ناچار به محاکمه اش فراخواندند و به اعدام محکومش کردند، و همچنان با احساس غبنى جانکاه مجدداً در انتظار «مسیح موعود» و رهایى بخش از رنج و ستم، نشستند. 
مسیحیان، با این که حضرت عیسى(علیه السلام) را «مسیح موعود» یهودیان مى دانستند، چون نسبت به پیروى او احساس ناتمامى کردند، یکباره امیدشان از «زمان حال» برکنده شد; حماسه انتظار را از سرگرفتند و در انتظار «مسیح» و بازگشت وى از آسمان، در پایان جهان نشستند. 
طبق نوشته «مستر هاکس» آمریکایى، در کتاب خود «قاموس کتاب مقدس» کلمه «پسر انسان» 80 بار در «انجیل» و ملحقات آن (عهد جدید) به کار رفته که فقط 30 مورد آن با حضرت عیسى(علیه السلام) قابل تطبیق است( [65] )، و 50 مورد دیگر از «مصلح» و نجات دهنده اى سخن مى گوید که در آخر زمان ظهور خواهد کرد( [66] ).! 
مسیح هاى دروغین 
اعتقاد به ظهور یک «منجى بزرگ جهانى» و اشتیاق، به ظهور یک رهبر آسمانى در میان یهود و نصارى، آن چنان اصیل و ریشه دار است که در طول تاریخ این دو ملّت، مدّعیان شگفتى را پدید آورده، و افراد زیادى پیدا شده اند که خود را به دروغ «مسیح موعود» معرّفى کرده اند. به طورى که صاحب کتاب «قاموس کتاب مقدّس» در باره شماره مدّعیان دروغین «مسیح موعود» مى نویسد: 
«24 نفر مسیحیان (مسیح هاى) دروغگو در میان بنى اسرائیل ظاهر گشتند که مشهورترین و معروفترین آنها «برکوکبه» است که در اوایل قرن ثانى مى زیست. و آن دجّال معروف ادّعا مى نمود که رأس و رئیس و پادشاه قوم یهود است. 
و در مائه دوازدهم تخمیناً ده نفر از مسیحیان، ـ یعنى: مسیح هاى دروغگو ـ ظاهر گردیده، جمعى را به خود گروانیده، و این مطلب اسباب فتنه و جنگ شده، و جمعى کثیر نیز در آن معرکه، طعمه شمشیر گردیدند. و آخرین مسیحیان ـ مسیح هاى دروغگو ـ «مردخاى» است. او شخصى بود آلمانى که در سال 1682 میلادى ظهور کرده، اسباب اشتداد فتنه، و اشتعال نائره فساد گشت، و چون آتش فتنه بالا گرفت، فرارى گردیده معدوم الاثر شد. 
نویسنده کتاب «دیباچه اى بر رهبرى» بعد از نقل این جریان از کتاب «قاموس کتاب مقدس» مى نویسد: 
«متأسّفانه اطّلاع مؤلّف آمریکایى ـ کتاب «قاموس کتاب مقدّس» به زبان فارسى، که سالها نیز ساکن «همدان» بوده است ـ درباره شماره مدّعیان «مسیحائى» و همچنین درباره آخرین کسى که به عنوان «مسیح موعود» قیام کرده است، نارساست. 
شماره این مدّعیان، به مراتب بیشتر از آن است که وى یادآور شده است، همچنین قیام «مردخاى» آلمانى در قرن هفدهم، واپسین قیامى نیست که تاریخ مسیحیّت آن را به یاد مى آورد. تنها طى دو قرن هیجده و نوزده در انگلستان، بالغ بر شش تن، به نام «مسیح موعود» ظهور کرده اند، و اغتشاشهایى را هم دامن زده اند، و پاره اى از آنان نیز به کیفر رسیده اند».( [67] ) 
«البته به موازات دین مسیح، در دین یهود نیز، مسیح هاى دروغین متعدّد ظهور کرده اند. از جمله، یکى از مسیح هاى یهودى، «داود آل روى» از یهودیان ایران است. او در اواسط قرن دوازدهم در میان یهودیان ایران، مدّعى شد که او «مسیح موعود» است».( [68] )  






» مطلب بعدی : اعلام لیست نهایی جبه پایداری توسط لنکرانی


ادامه مطلب...